- تاریخ ارسال : یکشنبه 26 آذر 1396
- موضوعات : گوناگون , داستان و رمان ,
- بازدید : 680 مشاهده
- ✒نويسنده : سعید هلالی | 💬نظرات (0)
برای دانلود جدیدترین فیلم و سریال های خارجی بدون سانسور پیج و کانال ما را دنبال کنید
پیج اینستاگرام و کانال تلگرامی ما
همراهان سایت سلام
از این به بعد هرشب یک قسمت از داستان های زیبای ایرانی را در اختیار شما عزیزان قرار میدهیم و امیدواریم که نظرشما را جلب کنیم
داستان سهم من نوشته پرینوش صنیعی
قسمت دوم
ولي خانوم جون خيلي غر ميزد،يادش ميرفت وقتي قم بوديم ودش هر روز عصر مينشست با زناي همسايه تخمه
ميشکستن تا اقا مياومد.حالا اينجا دوست و اشنا نداره خانوماي همسايه هم زياد محلش نميذارن،چند دفعه هم بهش
خنديدند،اون هم ناراحت شد و کمکم عادت گپ زدن دم در کوچه از سرش افتاد،واسه همين من بيچاره هم نبايد ديگه
با دوستام حرف ميزدم.
خانوم جون در مجموع از اومدن به تهران خوشحال نبود،ميگفت:
-ما رو براي اينجا نساختن،همه کس و کارمون اونجان،من اينجا تنها موندم،زن عموتونم با اون همه فيس و افاده به درد و
دل ما نميرسه،صد رحمت به غريبه ها!
نظرخود را درباره این رمان با ما درمیان بگذارید.